روحالله نوجوان در سن پانزدهسالگی بعد از آموختن دروس مقدماتی حوزه، آمادهی ورود به مرحلهی جدیدی از تحصیلات خود شده بود. در آن زمان، آشنایی او به ادبیات و زبان عرب و فارسی بیش از مقدار مورد نیاز برای طلبهها بود. به منطق و فنون استدلال به خوبی آشنا بود. خط را بسیار زیبا مینوشت و پیگیر اخبار شهر و کشور بود. او در همهی فعالیتهای مربوط به جوانان مدافع شهر شرکت میکرد، برای مثال جمعهها به میدان مشق تیر میرفت تا فنون دفاع را بیاموزد. در آن سالها، با وجود آنکه رفاه مادی دو برادر به دلیل وجود املاک و زمینهایی که از پدرشان برجا مانده بود تضمین شده بود، اما وجود ناامنیها و بیقانونیها موجب شده بود تا زندگی آنها به سختی پیش برود. علاوه بر دشمنیهای مداوم میان زمینداران منطقه، وجود قبایل بختیاری و لرهای مناطق اطراف که هر چند وقت یکبار به خمین حمله میکردند موجب ایجاد ناامنی در این شهر شده بود. یک بار وقتی یک سالار بختیاری به نام «رجبعلی» با افراد خود به شهر حمله کرده بود، خمینی جوان همراه با برادران خود اسلحه به دست گرفت و از خانهی خود دفاع کرد. سالها بعد خمینی با اشاره به این حوادث گفت: من از زمان کودکی در جنگ بودهام. از او همچنین در همین زمینه اینگونه نقل شدهاست: «من از بچگی در جنگ بودم... ما مورد هجوم «زلقیها» بودیم، مورد[هجوم] «رجبعلیها» بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حال که تقریباً شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما و اینها میخواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا میرفتیم، سنگرها را سرکشی میکردیم... ما در همان محلی که بودیم یعنی خمین که بودیم، سنگربندی میکردیم. من هم تفنگ داشتم. منتها من بچه بودم به اندازه بچگیام. بچه شانزده هفده ساله، ما تفنگ دستمان بود و تعلیم و تعلم هم میکردیم... ما سنگر میگرفتیم و با این اشراری که بودند و حمله میکردند و میخواستند بگیرند و چه کنند [مقابله میکردیم]. هرج و مرج بود... یک دفعه هم یک محله خمین را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند. ما هم جزء آنها بودیم. مشاهدهی رفتارها و برخوردهای مستبدانهی حاکمان استانی و خانها و زمینداران منطقه در زمان نوجوانی روحالله احتمالاً تأثیر عمیقی بر شکلگیری اندیشههای سیاسی او داشته است. او بعدها نقل میکند که چگونه یک حاکم تازه منصوبشده، رئیس صنف تاجران گلپایگان را دستگیر کرده و به فلک میبندد تا در مردم عادی ایجاد ترس و وحشت کند. هجرت به اراک و ادامه در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی، برادر بزرگتر روحالله، سید مرتضی، او را برای تکمیل تحصیلات خود راهی اراک کرد. او در آنجا وارد مدرسهی سپهدار شد. در آن سالها اراک به دلیل حضور آیتالله عبدالکریم حائری یزدی به مرکز مهمی برای یادگیری علوم دینی تبدیل شده بود، بهگونهای که روحالله که پیش از عزیمت به اراک قصد داشت تحصیلات خود را در اصفهان ادامه دهد، به دلیل وجود این شخص در اراک به این شهر مهاجرت کرد. آیتالله حائری یزدی در سال ۱۳۳۲ هجری قمری به دعوت مردم اراک و سیصد طلبهی جوان راهی این شهر شد و کلاسهای خود را در مدرسهی میرزا یوسفخان به جریان انداخت. اینطور به نظر میرسد که خمینی در آن سالها در علوم دینی به قدر کافی پیشرفت نکرده بود که تحصیلات خود را مستقیماً زیر نظر او ادامه دهد. او درس منطق را در حضور شیخ محمد گلپایگانی، کتاب شرحالعلوم از شیخ زینالدین العاملی را زیر نظر آقا عباس اراکی و ادامهی تحصیل المتول خود را با هدایت شیخ محمد علی بروجردی گذراند. زمانی که او در اراک مشغول تحصیل بود حوادث زیادی در ایران رخ داد. مهمترین آنها کودتای رضاشاه در ۱۲۹۹ و دستگیری سید حسن مدرس بود. روحالله در سن ۱۹ سالگی و در ضمن تحصیل، در مراسم بزرگداشت سید محمد طباطبایی، اولین خطابهی خود را قرائت کرد و تحسین همگان را برانگیخت. این خطابه در واقع یک بیانیهی سیاسی بود که در آن او به قدردانی و تمجید از سید محمد طباطبایی پرداخته بود. از قول او در مورد این خطابه نقل شده: پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم. آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه با خود فکر میکردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسولالله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جملهای از آن را باور نداشته باشم... و این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد... و عدهای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گوییها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم. او بعد از این مجلس تا چهار سال در هیچ منبری به سخنرانی و خطابه نپرداخت.
After learning the basic lessons at the age of juvenile Ruhollah Panzdhsalgy area, was poised to enter a new phase of their education. At the time, he was familiar with Arabic and Persian literature and was more than the amount required for seminary students. Logic and reasoning skills were well acquainted. Very fine line writing and news in the country. He participated in all the activities related to youth advocate, for example, was shot Friday practice field to learn the techniques. In addition to continuing enmities between the landowners, the Bakhtiari tribes and how often to Khomeini Lor surrounding areas that cause insecurity in the city was attacked. Once when a chieftain called Bakhtiari, "Rajab" with the city was attacked, the young Khomeini and his brothers took up arms and defend your home. Years later, Khomeini said, referring to the events I've been at war since childhood. He has also been quoted in the same way: "My childhood was full of war ... we invaded" Zlqyha "We, the [attack]" Rajabalian "and we had ourselves a gun and at the same time that I was almost Blvghm perhaps earlier, had children, who closed out the strongholds We are in place and that they wanted to invade and plunder, we went there, we visited the trenches ... we were in the same place where the Khomeini, we were barricades. I had a gun. But I was young enough to Bchgyam. Sixteen, seventeen-year-old kid, we had guns, we were both teaching and learning ... We have done trench and the miscreants who were attacked were and what they wanted, we would cope. It was also a time of chaos ... a neighborhood Khomeini and people with conflict and took the gun. We were among them. Behavior and attitudes autocratic rulers and khans provincial and local landowners during adolescence may have a profound effect on the shaping of political ideas he had .R. He later cites how a new ruling Mnsvbshdh, chief merchant class Golpaygan arrested and the sky closes to create fear in the general public. Arak and continued migration In 1299 Hijri, Ruhollah older brother, Sayed Morteza, Arak was a way for him to complete his education. He was Sepahdar school. Ayatollah Abdul Karim Haeri Yazdi Arak in those years because of the religious sciences had become an important center for learning, so that Ruhollah before leaving for his studies in Isfahan, Arak was going to continue, because it's the one in Arak city emigrated. It seems that those years in the seminary Khomeini had not progressed enough to continue their education directly under him. He taught logic in the presence of Sheikh Mohammed Gulpaygani, Shrhallvm books of Shaykh al-Amel Zinedine under Sir A. Araki and study led by Sheikh Mohammad Boroujerdi spent his Almtvl. When he was studying at Arak many events occurred in Iran. Most important of his coup in 1299 and the arrest of Hassan Modarres. Writing at age 19, while studying, at the funeral of Mohammad Tabatabai, first read his sermons and acclaim. The sermon was in fact a political statement in which he paid tribute and praise of Mohammad Tabatabai. He was quoted as saying in the sermon: It was suggested spots go, I welcome. I slept little that night, nor fear being faced by the people, but I was thinking that tomorrow should sit on the pulpit of the Prophet. . and some say well done, well done if I had come out when I went to my heart, so I turned two and three and four years, never invited to any pulpit Ngzardm foot. After four years in the House of speech and rhetoric did not have any spots.